دانلود رایگان کتاب من پیش از تو تالیف جوجو مویز ترجمه فارسی
این کتاب بسیار مورد توجه قرار گرفته و حتی به فیلم هم تبدیل شده است. اگر شما دنبال خواندن داستانی عاشقانه و درام با داستانی جذاب و متفاوت هستید، “من پیش از تو” یک گزینه خوب ممکن است.
در دنیای داستان، لوئیزا یک زن جوان و پرانرژی است که به عنوان مراقبتکننده به خانوادهای کمیاب میپیوندد. ویل ترینر، مردی ثروتمند و باهوش، از اتفاق ناگواری رنج میبرد که وی را به چرخنشینی محکوم میکند و زندگی او را کاملاً تغییر میدهد. از طرف دیگر، لوئیزا با وظیفهی مراقبت از ویل مواجه میشود و باید تلاش کند تا به او کمک کند که از زندگی لذت ببرد و دوباره احساس زندگی کردن کند.
در طول داستان، لوئیزا و ویل با چالشها، مواجهات، و تجارب جذابی روبرو میشوند که آنها را به سوی تغییرات بزرگ در دانلود کتاب من پیش از تو جوجو مویز و تصمیمهای مهم میکشاند. این داستان نه تنها یک داستان عاشقانه است بلکه مسائلی اجتماعی و اختلافات فرهنگی نیز در آن به تصویر کشیده شده است و به خوانندگان فرصت میدهد تا در مورد معنای واقعی زندگی و انتخابهای پیچیده فکر کنند.
دانلود کتاب من پیش از تو جوجو مویز
در نهایت، “من پیش از تو” یک کتاب احساسی و جذاب است که درباره مسائل عمیقی نظیر عشق، تضادهای زندگی، و معنای واقعی زندگی بحث میکند. این کتاب توانسته است احساسات و عواطف بسیاری از خوانندگان را درگیر کند و موجب تعاملات فراوان و تبادل نظر درباره موضوعات مختلف شود. اگر علاقهمند به داستانهای عاشقانه و درام هستید، این کتاب ممکن است برای شما جالب باشد.
به عنوان داستان به پایان میرسد، خوانندگان با تصمیماتی سخت و پیچیده مواجه میشوند که نه تنها تاثیر بر زندگی لوئیزا و ویل دارند بلکه اثرات آنها را بر دیگر شخصیتها و مخصوصاً خود خوانندگان نیز نمیتوان انکار کرد. نویسنده، جوجو مویز، توانسته است این داستان را به شیوهای نوآورانه و با ایجاد شخصیتهای پیچیده و قابل همترازی به نمایش بگذارد.
“من پیش از تو” علاوه بر جذابیت داستانی خود، به بحثها و تفکرات فراوانی در مورد اختیار، عشق، معنای واقعی زندگی و حقوق انسانی میانجامد. این کتاب به شما فرصت میدهد تا در مورد موضوعات عمیق فلسفی و انسانی فکر کنید و احساسات مختلفی را تجربه کنید.
در نهایت، “من پیش از تو” یک کتاب معتبر و پرطرفدار است که برخی از خوانندگان آن را به عنوان یکی از بهترین رمانهای عاشقانه و درام دههی اخیر معرفی کردهاند. اگر علاقهمند به کتابهایی هستید که به شما اندیشهها و احساسات عمیقی را القا میکنند، “من پیش از تو” ممکن است یک انتخاب عالی برای شما باشد.
به عنوان آخرین قسمت از توصیف “من پیش از تو”، باید اشاره کنم که این کتاب باعث برانگیختگی و احساسات مختلفی در خوانندگان میشود. داستان و شخصیتهای آن به گونهای نوآورانه و واقعگرایانه ترسیم شدهاند که خوانندگان را به فکر و تأمل در مسائل زندگی و مرگ میاندازد.
با تمامی مواردی که در نظر داشتید، “من پیش از تو” از آثاری است که بعد از خواندن آن به شما فرصت میدهد تا درباره مفاهیم انسانی و اجتماعی عمیقتری فکر کنید و به سوالاتی در مورد معنای واقعی زندگی پاسخ دهید. این کتاب تاثیرگذار و جذاب بوده و به عنوان یکی از رمانهای معروف و پرفروش ادبیات معاصر شناخته میشود. اگر تاکنون این کتاب را نخواندهاید، احتمالاً ارزش خواندن آن را دارد.
باشه، با ادامه توصیف کتاب “من پیش از تو” به جزئیات دقیقتری در مورد داستان و تأثیرات آن بپردازیم.
در داستان، تعامل بین دو شخصیت اصلی، لوئیزا و ویل، به گونهای جذاب نمایش داده میشود که خواننده نمیتواند از پیگیری داستان دست بکشد. داستان نشان میدهد که چگونه این دو نفر از دنیاهای مختلفی آمدهاند و توانایی ارتباط و ارتباط برقرار کردن با یکدیگر را دارند، حتی در شرایطی که به نظر ممکن نباشد.
یکی از جذابیتهای اصلی کتاب “من پیش از تو” این است که به چالشها و اختلافهای اخلاقی و انسانی پی میبرد. خواننده با ویل و لوئیزا همسفر میشود تا متوجه شود که تصمیمات زندگی میتوانند چقدر پیچیده و دشوار باشند و چگونه تأثیر گذارند. این داستان به طور جدی به مسائلی همچون مرگ و معنای واقعی زندگی میپردازد.
با این حال، “من پیش از تو” از آن دست کتابهایی است که اگر چه اندکی احساسی و دلسوز است، اما مواجهه با آن میتواند تأثیرات قوی روحی داشته باشد. این کتاب برای فراگیری مفاهیمی چون تحمل، تغییر، و عشق به عنوان معنای واقعی زندگی، یک تجربه ممتاز خواندنی است.
در نهایت، “من پیش از تو” به خوانندگان این سوال را میپرسد: “چگونه تصمیم میگیرید واقعاً کتاب تجارت بین الملل (اقتصاد بین الملل 1) دومینیک سالواتوره کنید؟” این کتاب با ارائهی یک داستان پرمعنا و شخصیتهای جذاب به خوانندگان فرصت میدهد تا به دنیای خود فکر کنند و از انتخابهایشان در زندگی پشیمان نشوند.
دانلود رایگان کتاب من پیش از تو جوجو مویز
اما هربار که تلاش میکردم از جاده شلوغ عبور کنم به نظر میرسید خط دیگری از خودروها جلوی من ظاهر میشوند و غرش کنان از کنارم میگذرند تا من نتوانم به او برسم صدای موتور خودروها صدایم را که اسم ویل را فریاد میزدم در خود خفه می.کرد او همان جا و بود؛ اما دور از دسترس دور از دستهای مشتاق ،من با همان پوست کاراملی رنگ و کشیده و لبخند محوی که بر گوشهٔ لبش میدرخشید، چیزی به راننده گفت که نتوانستم بشنوم خودرو به راه افتاد و در آخرین دقیقه ویل نگاهش به من افتاد چشمانش فقط کمی گشاد شدند و من بیدار شدم عرق کرده در حالی که لحاف دور پاهایم گره خورده بود. مجبورم با عجله بنویسم چون خانم جی درس پیانو دارد؛ اما تلاش میکنم هر روز به تو ایمیل بزنم تا دست کم احساس کنم داریم با هم صحبت میکنیم دلم برایت تنگ شده است. لطفا جواب بده. میدانم که گفته بودی از ایمیل متنفری؛ اما فقط به خاطر من لطفا باید این لطفا را با مجسم کردن چهرهٔ من در حال التماس بخوانی یا بهتر از آن میتوانی برای من : نامه بنویسی نامه واقعی!!
دوستت دارم
«خب، صبح به خیر!»
یک مرد سیاه پوست بسیار قوی هیکل با لباس ورزشی در برابرم ایستاده و دستانش را روی کمرش گذاشته بود خشکم زد چندبار پلک زدم در راهروی آشپزخانه در حالی ایستاده بودم که تیشرت و شلوار گشادم تنم بود و فکر میکردم آیا خوابم و اگر در را ببندم و
دوباره باز کنم او هنوز آنجا خواهد بود یا نه؟
«شما باید خانم لوئیزا باشید؟ یک دست بزرگ به سمتم دراز شد دستم را گرفت و آن قدر مشتاقانه تکان داد که بی اختیار من هم به بالا و پایین حرکت کردم به ساعتم نگاه .کردم نه اشتباه نکرده بودم، واقعا 6:15 بود.
من جورج هستم مربی ورزش خانم گاپنیک شنیدم که شما با هم
ما بیرون می.آیید مشتاقانه منتظر هستم!» بعد از چند ساعت پرتب و تاب از خواب بیدار شده بودم و تلاش می کردم رؤیاهای درهمی دانلود کتاب من پیش از تو جوجو مویز که دیده بودم از خود دور کنم از روی عادت و بدون ،فکر مانند زامبیای که دنبال کافئین است راهرو را تلوتلوخوران طی کردم جورج گفت خب لوئیزا باید آب بدنمان را حفظ کنیم نیست؟!» سپس دو بطری آب از یخچال برداشت و جست و خیزکنان به پایین راهرو رفت.
من برای خودم یک قهوه ریختم و در حالی که آنجا ایستاده بودم و آن را مینوشیدم ناتان وارد شد لباس پوشیده بود و عطر و بوی بعد از اصلاح را میداد نگاهی به من | انداخت :گفتم همین الان جورج را دیدم
ناتان :گفت «در دنیا هیچ چیز نیست که او در مورد بدن و ماهیچه هایش ،نداند کفش ورزشی که آوردی نه؟
«اوهوم جرعه ای قهوه نوشیدم؛ اما ناتان منتظر بود و به من . نگاه میکرد گفتم «ناتان کسی چیزی در مورد دویدن به من نگفته بود. من دونده نیستم منظورم این است که من اصلا ورزش نمیکنم، از آن آدمهایی هستم که روی مبل راحتی لنگر انداختم. تو این را میدانی.» ناتان برای خود یک قهوه تلخ ریخت و قوری را دوباره سر جایش گذاشت.
«به علاوه من اوایل امسال از بالای ساختمان آپارتمانم سقوط کردم
یادت هست؟ تمام بدنم داغون شده بود.
فقط اکنون که زمان نسبتا زیادی از آن روز گذشته بود میتوانستم درباره آن شب شوخی ،کنم اما آن ،شب شب وحشتناکی بود وقتی که هنوز عزادار ویل بودم یک شب با حال خرابی که داشتم از پشت نرده های خانه ام در لندن لیز خورده و سقوط کرده بودم و دردهای شدید و ناگهانی بالای رانم یادگاری آن شب بود.
«اما الان که حالت خوب .است تو دستیار خانم جی هستی. کارت این است که همیشه در کنار او باشی .رفیق. اگر او میخواهد که تو بدوی باید بدوی او یک جرعه از قهوهاش چشید و اضافه کرد: «آه، قیافهٔ ترسیده به خودت نگیر از این کار خوشت خواهد آمد، فقط چند هفته دیگر هم متناسب خواهی شد و هم بدنت حسابی ورزیده میشود همۀ مردم در این شهر این کار را میکنند.» «ساعت 6:15 صبح است.»
«آقای گاپنیک از پنج صبح شروع می.کند ما همین الان فیزیوتراپی او را تمام .کردیم خانم جی دوست دارد کمی بیشتر در تختخوابش بماند.
دانلود کتاب من پیش از تو جوجو مویز pdf
کی باید برای دویدن برویم؟
بیست دقیقه به هفت آنها را در راهرو اصلی پیدا میکنی. خب بعدا میبینمت او یک دستش را بلند کرد و رفت صبح اگنس حتی زیباتر از شب به نظر میرسید هیچ آرایشی بر چهره نداشت موهایش را ساده در عقب جمع کرده بود و در لباس ورزشی اش غیر رسمی اما هنوز هم جذاب بود؛ درست همان طور که سلبریتیها در اوقات فراغتشان دیده میشوند اگنس مانند یک اسب مسابقه پالومینوی که عینک آفتابی به چشم داشته باشد یک دستش را با ظرافت به نشانه سلام بالا آورد انگار هنوز برای سخن گفتن خیلی زود بود من فقط یک شلوارک و یک تیشرت بدون آستین به تن کرده بودم که به من ظاهری شبیه یک کارگر فربه داده بود.
کالسکه میدویدند دنبال میکردم و با هر برخورد پایم روی زمین استخوان ساقم میسوخت و ناچار بودم از عابرانی که با عجله توی شکمم میآمدند عذرخواهی کنم و از سر راهشان کنار بروم پاتریک دوست پسر پیشین ،من عاشق دویدن بود و میگفت این کار مثل کلم بروکلی ،است خوشمزه نیست اما لازم است با این حال راستش را بخواهید به نظر من زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید این قدر به خود سختی بدهید
به خودم گفتم «اوه بیا ،دیگه از غر زدن دست بردار تو میتوانی این اولین لحظه بله گفتنت به چیزهای تازه است تو در حال دویدن در نیویورک هستی تو یک آدم کاملا جدید شدی!» در طی چند قدم باشکوه بعدی که برداشتم این گفته را تقریبا باور کردم رفت و آمد آدمها قطع شد چراغ راهنمایی قرمز شد و ما در حاشیه پیاده رو متوقف شدیم جورج و اگنس به سبکی روی پنجه پایشان بالا و پایین میپریدند من هم پشتشان بدون اینکه دیده شوم ایستاده بودم. سپس از خیابان عبور کردیم و وارد سنترال پارک شدیم. آسفالت زیر پایمان ناپدید شد و در حالی که وارد این واحه سرسبز در قلب نیویورک می شدیم صدای رفت و آمدها محو شد هنوز کمتر از یک مایل ندویده بودیم که متوجه شدم گفتن بله به چیزهای جدید در این مورد چندان هم ایده خوبی .نیست با وجود اینکه حالا به جای دویدن در حال راه خدايا لطفا یک کاری ،بکن یک بلایی نازل کن به شدت آرزو میکردم بر سر آن دو که به راحتی و در آرامش جلوی من در حال دویدن بودند بلایی بیاید خدایا فقط یکی از آنها سقوط .کند نمیخواهم پایش بشکند فقط کمی پیچ بخورد نه از آن بلاهای جدیها، نه یکی از آن آسیبهای کوچک از آنهایی که کاری میکند فقط بیست و چهار ساعت روی کاناپه بخوابی و تلویزیون نگاه کنی آنها داشتند از من دور میشدند و دیگر نمیتوانستم کاری کنم این چه نوع پارکی است که در آن تپه وجود دارد؟ خب اگر دیگر ندوم چه میشود؟ آقای گاپنیک از دست من عصبانی میشود که به همسرش نچسبیده بودم؟ اگنس متوجه میشود که من به جای یک حامی یک زن انگلیسی کوتولهٔ چاق و احمق هستم و بعد آنها یک دختر لاغر و باریک تیتیش مامانی که لباسهای ورزشی شیکتری دارد استخدام میکنند؟
در همین موقع پیرمردی در حال دویدن از من جلو زد او سرش را به عقب برگرداند و نگاهی به من ،انداخت سپس به گام شمار خود نگاهی انداخت و در حالی که به چابکی روی پنجههای پایش میدوید و هدفون به گوش داشت به راهش ادامه داد. او دست کم هفتاد و پنج ساله بود.
ای «بابا او را که با سرعت از من دور میشد با نگاه بدرقه کردم سپس ناگهان از گوشۀ چشم کالسکه ای را دیدم که اسبی آن را میکشید و داشت از من جلو میزد تا زمانی که به کنار راننده برسم به زور دویدم هی هی ممکن است من را تا جایی که آن دو نفر در حال دویدن هستند برسانی؟!»
«کدام دو نفر؟»
من به دو پیکر کوچک در فاصله ای دور اشاره کردم. او با دقت به سمت آنها نگریست؛ سپس شانهای بالا انداخت از کالسکه بالا رفتم و در حالی که او اسبش را با ضربه آرام شلاق وادار میکرد با سرعت بیشتری به جلو ،بتازد من در پشت او سرم را پایین آوردم تا دیده نشوم. همان طور که پشت سر او دولا شده بودم به خود میگفتم کالسکه سواری بازهم یک تجربه تازهٔ نیویورکی که واقعا برایش برنامه ریزی نکرده بودم ما به اگنس و جورج نزدیک شدیم و من به شانه راننده زدم تا بگذارد من پیاده شوم این فاصله میتوانست فقط حدود پانصد متر باشد؛ اما دست کم من را کمی به آنها نزدیک تر کرد. سرانجام توانستم به پایین بپرم .
کتاب من پیش از تو جوجو مویز pdf
راننده گفت: «چهل دلار!»
«چی؟»
«چهل دلار!»
«اما تو فقط پانصد متر من را جلوتر بردی اگنس و جورج هنوز غرق در گفت وگو بودند. من دو اسکناس بیست دلاری از جیبم درآوردم و آنها را به طرف او انداختم؛ سپس پشت کالسکه سرم را پایین انداختم و به آرامی شروع به دویدن کردم درست به ،موقع برای اینکه جورج همان موقع برگشت و من را نگاه کرد. من بازهم برای او دست تکان ،دادم طوری که انگار در تمام این مدت پشت سر آنها بوده ام.
هزینه اش همین قدر است خانم جورج سرانجام دلش برای من سوخت داشتم به سختی راه میرفتم که من را دید اگنس داشت تمرینات کششی انجام میداد. پاهای بلندش را مانند فلامینگوها که مفصلهای دوتایی دارند دراز میکرد جورج :گفت خانم لوئیزا شما حالتان خوب است؟ با خودم فکر کردم خدا را شکر که سرانجام پرسید. به دلیل رفتن دانه های درشت عرق درون دانلود کتاب من پیش از تو جوجو مویز نمیتوانستم به خوبی ببینم در حالی که دستم را روی زانوهایم قرار داده بودم و قفسه سینه ام به شدت بالا و پایین می رفت متوقف شدم.
مشکلی برایتان پیش آمده؟ کمی برافروخته به نظر میرسید؟»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.